۱۳۸۹ خرداد ۴, سه‌شنبه

علی‌ سالم از فعالین چپ جنبش دانشجویی امروز به ۲ سال حبس تعزیری محکوم گردید.


علی‌ سالم از فعالین چپ جنبش دانشجویی امروز به ۲ سال حبس تعزیری محکوم گردید.



۴ عکس از جعفر پناهی بعد از آزادی




جعفر پناهی کارگردان بین المللی سینمای ایران ، پس از 3 ماه بازداشت غیرقانونی ، با سپردن وثیقه 200 میلیون تومانی ، بطور موقت آزاد شد







عکسی جنجالی از فیس بوک که خشم مسلمان ها رو برانگیخت


۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

حمله و هجوم به دانشگاه آزاد تبريز



بعد از بسته شدن تشكل آرمان در تبريز كه يك تشكل فعال سياسي آذري بوده , درروز 31 ارديبهشت نيروهاي امنيتي به دانشگاه آزاد تبريز حمله كرده و 10 دانشجو را بازداشت و با خود به مكان نا معلومي منتقل مي كنند.
به گزارش خبرنگار آژانس ايران خبـــر بعد از ساعاتي همه دانشجويان بازداشت شده ,به جز 2 نفر به نام هاي مسعود و هادي اكبري را آزاد كرد ند .
دانشجويان اين دانشگاه در اعتراض به اين حمله و هجوم و بازداشت خودسرانه همكلاسي هايشان , اعلام كرده اند كه در 2 يا 3 روز آينده در اين دانشگاه تحصن خواهند كرد. 


لینک خبر

۱۳۸۹ خرداد ۱, شنبه

کتاب فریاد یک معلم طغیانگر (نامه های زندان از فرزاد کمانگر) منتشر شد



این کتاب جمع نامه‌های شهید فرزاد کمانگر معلم آزاده کردستان است که در ۱۹ اردیبهشت ۸۹ توسط رژیم جنایت کار جهل و خرافه اعدام شد، فرزاد معلمی بود که آزادگی را به ما آموخت و جهانی‌ را به ماتم رفتنش فرو برد، آری فرزاد معلمی بود برای نسل ما و نسل‌های آینده که درس آزادی و انسانیت را آموخت و با قامتی ایستاده بر دار استبداد و دیکتاتوری اسلامی رفت. یادش گرامی‌ و راهش پر رهرو باد.


۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

مردم آزايخواه شهر اشنويه همگام با مردم ساير نقاط كردستان در اعتصاب شركت نمودند



مردم آزايخواه شهر اشنويه همگام با مردم ساير نقاط كردستان در اعتصاب عمومي روز پنجشنبه 23 ارديبهشت ماه شركت نمودند و از اين طريق نفرت خود را نسبت به موجوديت رژيم اسلامي ابراز داشتند.
علاوه بر بسياري از مغازه هاي سطح شهر، منطقه "دزي مه ر گه وه ر" تماما در اعتصاب و تعطيلي بسر مي برد.

منبع خبر: 

http://www.payam.nu/

بسياري از اماكن كسب و كار در بانه تعطيل است



مردم و جوانان مبارز شهر بانه در راستاي ابراز انزجار و نفرت همگاني نسبت به موجوديت رژيم اسلامي و جنايت ارتكابي آن در اعدام پنج زنداني سياسي به اعتصاب عمومي مردم كردستان پيوسته اند.
خبري كه اينك به دست ما رسيده حاكي است بسياري از اماكن كسب و كار در اين شهر تعطيل است. مدارس شاهد عدم حضور گسترده دانش آموزان در كلاس هاي درس مي باشند و كارگران نيز از حضور در محل هاي كار خود سر باز زده و در اعتصاب مشاركت نموده اند.

منبع خبر: 
http://www.payam.nu/

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

شهر مهاباد در اعتصاب عمومي به سر مي برد



بنا به گزارشات دريافتي از شهر مهاباد، از سحرگاه روز جاري مردم مبارز اين شهر همراه با مردم ساير شهرهاي كردستان به فراخوان اعتصاب عمومي كومه له پيوسته اند.
بنا بر اين گزارش به غير از مواردي معدود، بازار و كليه مغازه هاي اين شهر در اعتصاب كامل به سر مي برد.

تازه ترين خبر هاي در خصوص آغاز اعتصاب عمومي در شهر سنندج





بنا به گزارش، گزارشگران تلويزيون كومه له از شهر سنندج، تا ساعات 9 صبح روز جاري از تعطيلي شمار كثيري از محل هاي كسب در اين شهر حكايت دارد.
محل هاي كسب در خيابان هاي ششم بهمن، ژاندارمري، فردوسي، شماري از پاساژهاي سطح شهر و منطقه قراديان، شهرك بهاران بسته مي باشند.
منبع سایت پیام

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

احتمال كشته شدن يک زندانی سياسی زير شكنجه


کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی
احتمال كشته شدن يک زندانی سياسي محكوم به اعدام در زير شكنجه
بنا به خبر كاملا موثقي كه به كمپين دفاع از زندانيان سياسي و مدني رسيده ، زنداني سياسي كرد محكوم به اعدام ، عزيز محمد زاده كه در دادگاه شهر سقز به اتهام عضويت در يكي از احزاب كرد مخالف رژيم و اقدام عليه امنيت ملي به اعدام محكوم شده بود و به اعتراض به حكم خود دست به اعتصاب غذا زده بود كه نامبرده از طرف ماموران امنيتي اين شهر به مكان نامعلومي انتقال داده شد كه بعد از گذشت چند ماه بي خبري از وي و پيگري مكرر خانواده اين فعال كرد محكوم به اعدام ، تاكنون هيچ گونه خبري مبني بر سلامتي و مكان نامبرده وجود ندارد.
گفتني است و بنا به منبع موثقي كه خبر را براي كمپين فرستاده كه به احتمال زياد ، عزيز محمد زاده در زير شنكجه هاي وحشيانه اطلاعات و در عين اعتصاب غذا جان خود را از دست داده است كه در پي اين خبر ستاد مركزي كمپين در پي پيگري اين خبربوده و از طرفي ديگر تاكنون همه ارگانهاي حكومتي و مربوط به اين پرونده از وجود چنين پرونده و زنداني سياسي محكوم به اعدام در زندانهاي خود اعلام بي خبري و سرباز ميزند كه اين امر موجب نگراني شديد خانواده و اطرافيان وي گرديده و از اين رو احتمال کشته شدن وی زیر شکنجه های ماموران اطلاعات وجود دارد که ستاد مرکزی کمپین توجهه و دفاع نهادهای داخلی و بین المللی مدافع حقوق بشر را برای نجات جان و کسب خبر از مکان و سلامتي این زنداني سیاسی محکوم به اعدام را خواستار میباشد.
شايان ذكر است عزیز محمد زاده به اتهام ا قدام علیه امنیت ملی و محاربه با خدا در دادگاه شهر سقز به اعدام محکوم شد. نامبرده فرزند علی و 26 سال سن دارد .و اهل شهر بانه که در تاریخ 21/7/ 1388 توسط نیروهای امنیتی این شهر دستگیر و به بازداشت گاه شهر بانه منتقل میشود که بعد از 3 ماه آزار و شکنجه هاي شدید به زندان شهر سقز انتقال داده شد. 


منبع

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه



فقط می‌تونم بنویسم شوکه شدم و ناتوان و ضعیف در برابر غم از دست دادن شما




مهدی اسلامیان - فرهاد وکیلی - علی حیدریان - شیرین علم هولی - فرزاد کمانگر



۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۸, شنبه

*انتقاد از قمه زنان* شعري از ايرج ميرزا در باب مرده پرستي و خرافات




انتقاد از قمه زنان


زن قحبه چه می کشی خودت را ------------------دیگر نشود حسین زنده
کشتند و گذشت و رفت و شد خاک------------ ---خاکش علفو علف چرنده
حالا دگر این کتل متل چیست------------------------وین دسته خنده آورنده
آیا تو سکینه ای که گویی------------------------سو استمیرم عمیم گلنده
تو زینب خواهر حسینی -----------------------------ای نره خر سبیل گنده
خجلت نکشی میان مردم --------------------------از این حرکات مثل جنده

 تخم چه کسی برید خواهی-------------------------با این قمه های نا برنده
در جنگ دو سال قبل دیدی* ----------------------شد چند کرور نفس رنده
از این همه کشته کم نگردید---------------------یک مو ز زهار چرخ کنده
13قرن پیش اگر شد ---------------------------------- 72 سر زتن فکنده
حالا تو چرا می کنی ریش------------------------ای درخور صد هزار خنده
کی مرده شود دوباره زنده ---------------------------با نفرین تو بر کشنده
باور نکی بیا ببندیم------------------------------یک شرط به صرفه برنده

صد روز دگر برو چو امروز----------------------بشکاف سر و بکوب دنده
هی با قمه زن به کله ی خویش ------------------- کاری که تبر کند به کنده
هی گو که حسین کفن ندارد ------------------------هی پاره بکن قبای ژنده
گر زنده نشد عنم به ریشت-----------------------گر شد عن تو به ریش بنده


    در جنگ دو سال قبل دیدی:  جنگ جهانی دوم

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۰, جمعه

یورش وحشیانه گارد زندان و شکنجه قرون وسطائی یک زندانی دیگر


بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" یکی از زندانی سیاسی بند 1 زندان گوهردشت کرج بطرز وحشیانه ای توسط آخریان رئیس بند 1 مورد شکنجه جسمی و توهینهای اخلاقی قرار گرفت.


روز سه شنبه 7 اردیبهشت ماه زندانی سیاسی مرتضی صادقی 34 ساله به سلولی که محل شکنجه زندانیان می باشد توسط حسن آخریان رئیس بند 1 برده شد و پس از اینکه به او دست بند و پابند زدند همراه با چند پاسدار بند با باتونهای برقی و معمولی برای مدتی طولانی او را مورد شکنجه قرار دادند.سپس برای تحقیر کردن وی موی سر او را زدند. شکنجه های وحشیانه و غیر انسانی آخریان تنها به خاطر اینکه به او گفته بود در سلولها جای برای استراحت من وجود ندارد.


حسن آخریان از شکنجه گران زندان گوهردشت و رئیس بند 1 قصد دارد که او را برای مدتی به سلولهای انفرادی بند 1 معروف به سگدونی منتقل کند.در حال حاضر این زندانی را به سالن 3 بند1 منتقل کرده اند که محل نگهداری زندانیانی که دچار ناراحتی حاد روحی و دارای کارت قرمز هستند و همچنین زندانیان بسیار خطرناک می باشند نگهداری می شود.


لازم به یادآوری است زندانی مرتضی صادقی 17 بهمن 1386 به اتهام همکاری با شبکه های ماهواره ای فارسی زبان دستگیر و محکوم به 2 سال زندان و 70 میلیون تومان جریمه شد. از پایان محکومیت او چند ماه می گذرد ولی از آزادی او خوداری می کنند . علت ادامه بازداشت او را مبلغ 8 میلیون و 200 هزارتومان باقی مانده از جریمه 70 میلیون تومانی عنوان می کنند. بنابه گفته وی او اقدام به تهیه فیلم مستندی از گفته های شورای شهر و بعضی از شهرداران مناطق مختلف نموده است که در آن ثابت می شود که چند میلیارد تومان از بودجه شهر را اختلاص کرده اند این فیلم از شبکه های مختلف ماهواره ای فارسی زبان منتشر شده است و شاکیان او 12 نفر از اعضای شورای شهر و 11 شهردار می باشند.


از طرفی دیگر روز پنجشنبه گارد زندان به سلولهای زندانیان بی دفاع یورش برد و آنها را با توهین و رفتارهای وحشیانه ازسلولهای خود خارج کردند و به محوطه بند در زیر باران برای چند ساعت نگه داشتند. این یورش از ساعت 08:30 آغاز و تا ساعت 11:00 ادامه داشت.گارد زندان حداقل وسایل موجود زندانیان را تخریب و مقداری از آنها را با خود برد. آنها کارتهای تلفن تنها دلخوشی زندانیان که با آن می توانند با خانواده های خود تماس داشته باشند را ضبط و با خود بردند. همچنین موارد غذایی که با هزینه های زیاد از فروشگاه زندان تهیه کرده بودند را یا مصرف کردند و یا اینکه با خود بردند.


فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران ،شکنجه های قرون وسطائی زندانیان بی دفاع و یورشهای وحشیانه گارد زندان را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و مراجعه بین المللی برای پایان دادن به شکنجه های مستمر و سازمان یافته در زندانیهای ایران خواستار اقدامات عملی است.


فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران


10 اردیبهشت 1389 برابر با 30 آپریل 2010


گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:


کمیساریای عالی حقوق بشر


کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا


سازمان عفو بین الملل

برخورد تند مراکز امنیتى با کانون صنفى معلمان درآستانه روز معلم: احضار، بازجویى و بازداشت



رهانا: در حالى که کانون صنفى معلمان ایران روز چهارشنبه از احضار على اکبر باغانى، دبیرکل و محمد بهشتى لنگرودى، سخنگوى کانون صنفى معلمان و بازجویى آن ها از سوى وزارت اطلاعات در دو روز پیاپى خبر داده است، گزارش هاى غیر رسمى حکایت از بازداشت این دو عضو کانون صنفى معلمان دارد.
به گزارش رادیو فردا همزمان شمارى دیگر از اعضاى کانون صنفى معلمان در شهرهاى تبریز و همدان نیز از سوى ادارات اطلاعات در این دو شهر احضار و مورد بازجویى قرار گرفته و برخى چندین ساعت بازداشت شده اند.
حسن خراطیان، رییس هیئت مدیره و توفیق مرتضى پور، عضو هیئت مدیره معلمان تبریز نیز پس از شرکت در جلسه شوراى هماهنگى تشکل هاى صنفى معلمان در یزد در روزهاى پنج شنبه دوم و سه شنبه هفتم اردیبهشت از سوى اداره اطلاعات و دادگاه انقلاب تبریز احضار و مورد بازجویى قرار گرفته اند.
نیروهاى امنیتى روز دوشنبه، ششم اردیبهشت، نیز منازل شمارى از اعضاى هیئت مدیره کانون صنفى معلمان تبریز را مورد بازرسى قرار داده و برخى از وسایل شخصى و از جمله کامپیوترهاى آن ها را توقیف کردند.
در همدان نیز روز شنبه، چهارم و دوشنبه، ششم اردیبهشت، جلال نادرى، على نجفى و اصغر محمد خانى سه تن از اعضاى کانون صنفى معلمان همدان از سوى اداره اطلاعات احضار و مورد بازجویى قرار گرفتند.
نزدیکان به فعالان کانون صنفى معلمان مى گویند که افزایش تهدید، احضار، بازجویى و بازداشت شمارى از اعضاى کانون صنفى معلمان به دنبال برگزارى نشست شوراى هماهنگى تشکل هاى صنفى معلمان ایران در یزد و انتشار بیانیه این شورا در آستانه روز معلم صورت گرفته است.
نمایندگان کانون هاى صنفى معلمان تهران، مشهد، همدان، یزد، رشت، کرمانشاه، اصفهان و برخى دیگر از شهرها جمعه گذشته براى تشکیل جلسه شوراى هماهنگى تشکل هاى صنفى معلمان در یزد گرد هم آمدند و به بررسى وضعیت معلمان، فعالان صنفى و معلمان بازداشت شده و انتشار بیانیه اى به مناسبت روز معلم پرداختند.
همزمان با تشدید فشار بر اعضاى کانون صنفى معلمان، وبلاگ این تشکل صنفى نیز از دو روز پیش ابتدا در ایران فیلتر و پس از آن هک شد و به «مراکز ناشناس» و احتمالا نهادهاى امنیتى جمهورى اسلامى در آمده است.
«مراکز ناشناس» که کنترل وبلاگ کانون صنفى معلمان ایران را در اختیار گرفته اند روز چهارشنبه در اقدامى بى سابقه و به گفته یکى از اعضاى کانون صنفى معلمان در چارچوب «توطئه تازه نهادهاى امنیتى علیه معلمان» مطلبى مبنى بر حمایت حزب کمونیست و سازمان مجاهدین خلق از اعتراضات معلمان در «وبلاگ هک شده کانون صنفى معلمان» منتشر کردند که این اقدام بلافاصله با واکنش اعتراض آمیز کانون صنفى معلمان ایران مواجه شد.
کانون صنفى معلمان روز چهارشنبه، ۹ اردیبهشت، اعلام کرد که «پس از فیلتر و هک شدن وبلاگ پیشین کانون صنفى معلمان در حال حاضر کنترل و به روز کردن آن به هیچ عنوان در دست کانون نیست» و اکنون کانون صنفى معلمان با وبلاگ تازه اى «کار اطلاع رسانى در زمینه مسائل آموزشى و صنفى را ادامه مى دهد.»
خواسته معلمان در آستانه روز معلم
شوراى هماهنگى تشکل هاى صنفى معلمان همچنین با انتشار بیانیه اى اعلام کرد که «از ۱۲ تا ۱۸ اردیبهشت ۸۹ اعضاى هیئت مدیره کانون معلمان و فعالان صنفى به نشانه اعتراض به احکام غیر قانونى اعدام و حبس غیر قانونى همکاران خود و در روز ۱۲ اردیبهشت عموم معلمان به اعتصاب غذاى کامل» دست مى زنند.
شوراى هماهنگى تشکل هاى صنفى معلمان ایران همچنین از معلمان خواست تا در تهران روز ۱۲ اردیبهشت همزمان با روز معلم از ساعت ۳ و نیم تا ۷ و نیم عصر بر سر مزار دکتر ابوالحسن خانعلى در ابن بابویه و در قم بر سر مزار آیت الله مرتضى مطهرى گرد هم آیند و در شهرستان ها نیز به تجلیل از معلمان فرهیخته اقدام کنند.
این شورا همچنین به تداوم بازداشت رسول بداقى، هاشم خواستار و محمد داورى سه معلمى که از چند ماه پیش در بازداشت به سر مى برند و به صدور حکم اعدام براى فرزاد کمانگر و عبدالرضا قنبرى دو معلم دیگر اعتراض کرد.
در این بیانیه با اشاره به ادعاى مقام هاى حکومتى مبنى بر اینکه «ایران آزاد ترین کشور» دنیاست ، آمده که « فرهنگیان “آزادترین کشور جهان”مى خواهند بدانند امثال بداقى ها، خواستارها، داورى ها ومومنى ها چه جرمى مرتکب شده اند که باید بدون محکومیت، ماه ها حبس درشرایط نامناسب را تحمل کنند، حقوق شان قطع و فرزندان خرد سال شان در سختى و مضیقه مادى، ناامنى و ناامیدى و سراسیمگى زندگى کنند، و معلمانى چون کمانگر و قنبرى چه گناه نابخشودنى مرتکب شده اند که به احکام هولناک اعدام محکوم شده اند.»
شوراى هماهنگى تشکل هاى صنفى معلمان از «صدور احکام رنگارنگ و زدن اتهامات واهى به فرهنگیان و تشکل هایشان » به عنوان «روش نخ نما» نام برده و تاکید کرد که مقام هاى حکومتى «مى خواهند با این اتهامات، فرهنگیان و نمایندگان آن ها را در موضع انفعال قرارداده تا به جاى طرح مسائل و مشکلات حوزه آموزش و پرورش، در گیر پاسخ گویى به امورى بى ربط و بیهوده گردند.»
این شورا نسبت به صدور احکام سنگین قضایى و اعتراف گیرى اجبارى در مورد معلمان بازداشت شده هشدار داد و افزود که «اثر روحى – روانى این احکام بر خانواده ها و جامعه میلیونى فرهنگیان کشور زدودنى نیست و گذر زمان ایشان را مانند شهید ابوالحسن خانعلى به اسطوره هاى ماندگار ملى تبدیل خواهد کرد و حتى با فرض پخش اعترافات از آنها در رسانه ها، افکار عمومى مردم و فرهنگیان چنین اعترافاتى را نخواهند پذیرفت.»
شوراى هماهنگى تشکل هاى صنفى معلمان همچنین نسبت به «نقض گسترده قانون اساسى» و «مجازات معلمان منتقد» از سوى حکومت اعتراض کرده و با ارائه فهرستى از خواسته هاى معلمان، اعلام کرد که «خواسته اولیه فرهنگیان کشور آزادى سریع وبى قید وشرط همه ى فرهنگیان در بند و صدور منع تعقیب قضایى و لغو کلیه احکام ادارى و قضایى صادره براى فرهنگیان منتقد است.»
این شورا در ادامه «رفع فضاى امنیتى از مدارس و ادارات آموزش وپرورش»، «تأمین امنیت شغلى فرهنگیان» ، «پرهیز از مخبر پرورى در فضاى مقدس کلاس و مدرسه و اجتناب از پرونده سازى براى فرهنگیان منتقد» ، «اصلاح نگاه مسؤولان و تصمیم گیران کلان کشور به آموزش وپرورش» ، «تخصیص درآمدهاى ملى نفت و گاز به امور زیربنایى مانند آموزش وپرورش وبهداشت» ، «فراهم آوردن امکانات لازم و در حد استاندارد در مدارس دولتى» ، «رفع تبعیض درون و برون سازمانى» و «پرهیز از هر گونه رفتار جناحى و سیاست بازى در تألیف کتب درسى» را از دیگر خواسته هاى فرهنگیان اعلام کرد.
شوراى هماهنگى تشکل هاى صنفى معلمان با طرح پرسش هایى از مقامات دولتى از آن ها خواست تا در خصوص آثار «قانون خدمات کشورى» ، «تبدیل مدارس دولتى به مدارس هیئت امنایى» ، «ارتباط آموزش و پرورش با بازى هاى سیاسى» توضیح دهند و همچنین علت عدم اجراى «مصوبه تعیین مدیران مدارس با راى معلمان همان مدرسه» را توضیح دهند.
شوراى هماهنگى کانون هاى صنفى معلمان در بیانیه خود به مناسبت روز معلم سال ۸۹ در عین حال اعلام کرده که «از هر اقدام مثبت وسازنده در جهت حفظ کرامت فرهنگیان وارتقاء منزلت و معیشت ایشان کاملا ً استقبال» مى کند و «با نگاهى مثبت منتظر اجرایى شدن برخى وعده هاى رسانه اى شده مسئولان» است.
پایان پیام

۱۳۸۹ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

«قانون» تناقض‌گوئی!



فضای سیاسی‌ای که در حال حاضر بر کشورمان حاکم شده، ‌ برخلاف تمامی گمانه‌ها، از یک نظر کلی تفاوت چندانی با دوران «طفولیت سیاسی» ایرانیان،‌ یعنی سرآغاز جنبش مشروطه ندارد. امروز نیز همچون آغاز دوران مشروطه‌طلبی، ملت ایران در صفوف آشفته و پریشان، در قلب ساختارهائی متمرکز شده‌‌ که از هیچگونه تحول چشم‌گیری در راستای پذیرش اصول «مدرنیتة» سیاسی و فلسفی عبور نکرده‌اند. به طور مثال، جنبش سبز که امروز خود را میراث‌خوار «انقلاب اسلامی» و سنت «امام راحل» معرفی می‌کند، یک تحرک متکی بر چند شخصیت متحجر «سازمانی» بیش نیست. و از هم امروز «جنبش» کذا تلاش دارد تا این افراد را به «بت‌های عیار» سیاسی تبدیل کند؛ همان پروسة شخصیت‌سازی و شخصیت‌پرستی معمول. فریادهای «حسین، حسین، میرحسین!» که گویا خیلی هم به مذاق «مبارزان» خوش‌ ‌آمده بود، به خوبی ابعاد این مشکل اجتماعی را به نمایش می‌گذارد.

به عبارت دیگر، ملت ایران جهت حفظ حضور سیاسی خود در میانة آنچه «مبارزات» می‌پندارد، فاقد هرگونه تکیه‌گاه تشکیلاتی،‌ صنفی، گروهی و سندیکائی، حتی عقیدتی و حزبی است. اینبار نیز همچون تجربیات گذشته، «ملت» در مجموعه‌هائی فاقد «اهداف گروهی و قشری» و «هویت اجتماعی» ظاهراً فعال شده. به صراحت بگوئیم این نوع «فعالیت» از منظر تشکیلاتی و سازماندهی بیشتر یک آشوب عمومی است تا یک تحرک آگاهانة اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در مسیر اهدافی شناخته شده و معین. شاهدیم این ویژگی، یعنی نبود یک برخورد تشکیلاتی و سازمانی در تحرکات سیاسی، پس از آغاز مبارزات دوران صدرمشروطه پیوسته در دیگر رخدادهای سیاسی کشور نیز تکرار می‌شود. و هر بار شاهد نوعی «جنبش فراگیر» اجتماعی هستیم که در آن از تاجر میلیاردر و خان قاجاری، تا کنیز زرخرید و غلام‌سیاه زنگباری همگی «شرکت» فعال دارند! پر واضح است این قماش جنبش که به دلیل استبداد حاکم آناً تبدیل به یک تحرک فراگیر و آشوب عمومی می‌شود نه «تفاوت‌ها» را برمی‌تابد، و نه برای نگرش‌های متفاوت سیاسی، فرهنگی، دینی و ... اعتنا و اهمیتی قائل است. چنین «جنبش‌هائی» در مسیر حرکت خود نمی‌توانند به نوعی «مسئولیت‌پذیری» در ادارة امور کشور دست یابند.

استبدادی که چنین جنبش‌هائی در عمل بر علیه آن علم مبارزه برافراشته‌اند خود تبدیل به الگوی حکومت آینده می‌شود. دلیل نیز کاملاً روشن است، نبود پایگاه مشخص اجتماعی، اهداف جنبش را هر روز گنگ و گنگ‌تر می‌کند و نهایت امر رهبران فقط به حفظ قدرت سیاسی از طریق تکیه بر نظامیان بسنده خواهند کرد. این همان «نتیجه‌ای» است که ملت ایران پس از شکست جنبش مشروطه پیوسته از تحرکات سیاسی خود به دست آورده؛ خروج از یک دیکتاتوری جهت پای گذاشتن به دیکتاتوری جدید. ابزار تحمیل این دیکتاتوری نیز همچنان «واحد» و «یک‌سان» باقی مانده، تکیه بر تشکیلات نظامی‌ و امنیتی‌ای که پس از کودتای «میرپنج» توسط انگلستان و سپس آمریکا در کشور پایه‌ریزی شده.

البته در اینجا می‌باید تمامی جنبه‌های «واقعیات سیاسی» کشور را مد نظر قرار داد. بالاتر گفتیم که امروز شخصیت‌های «سازمانی»، یعنی رهبران سبزها و «مخالف‌نمایان» و اصلاح‌طلبان و ... که تحت عنوان «مبارزه با دیکتاتوری» فعال شده‌اند، در همان چارچوبی به تحرکات خود ادامه می‌دهند که روال معمول نزد «دیکتاتور» فعلی است، دولتی که گویا روش‌های‌اش را اینان «محکوم» می‌کنند! به طور مثال، دولت احمدی‌نژاد موجودیت و مشروعیت «سبزها» را به زیر سئوال می‌برد، و بارها از اینان تحت عنوان «خس و خاشاک» نام برده! ولی سبزها نیز بیکار ننشسته‌اند، اینان به نوبة خود موجودیت و مشروعیت سیاسی مخالفان حکومت اسلامی را مردود می‌دانند. دولت «دیکتاتور» تبلیغات، وبلاگ‌ها و سایت‌ سبزها را «فیلتر»، سانسور و یا توقیف می‌نماید، سبزها نیز به نوبة خود وبلاگ‌ها، سایت‌ها و مراکز اسناد مخالفان حکومت اسلامی را شامل «سانسور» شبکة اینترنتی خود می‌کنند!

یا اینکه، دولت «دیکتاتور»، با تکیة بی‌قیدوشرط بر اصل «ولایت‌فقیه»، قرائت ویژة خود را از قانون اساسی ارائه می‌دهد،‌ و قرائت‌های دیگر را به طور کلی متهم به مخالفت با «اسلام» می‌کند. سبزها نیز با تکیه بر «قرائت سبز» از قانون اساسی فعلی، تمامی تضادهای بنیادین در متن آن را نفی کرده، خواهان «اجرای قانون اساسی» در کشور می‌شوند،‌ و همة مخالفان این قانون را به «ساختارشکنی» متهم می‌کنند! خلاصه بگوئیم، این «جنبش سبز» در عمل و در واقع یک «مینیاتور» از دیکتاتوری حاکم است که جهت نشان دادن «در باغ سبز» و خر کردن خلق‌الله خود را «طرفدار دمکراسی» هم جا زده.

ولی از طرف دیگر، در قلب هیجاناتی که به دلیل فعالیت همین شخصیت‌های «سازمانی» جنبش سبز در سطح کشور به راه افتاده، شاهدیم که «مخالفان» نیز دقیقاً بر پایة همین «جمع‌گرائی» و نفی مواضع صریح اجتماعی، فرهنگی و گروهی پای به میدان گذاشته‌اند! اینان نیز هر کدام در چارچوب انتظارات‌شان پیرامون بحران‌‌های اخیر موضع‌گیری «نمایشی» می‌کنند. یا تبدیل به مجیزگوی راستین «جنبش سبز» می‌شوند، و یا مرتباً از «مردم» حمایت به عمل می‌آورند! ولی می‌دانیم که واژة «مردم» اصولاً از نظر سیاسی فاقد معناست. «مردم» نه طبقة اجتماعی را شامل می‌شود، نه نشاندهندة اهداف فلسفی و سیاسی و فرهنگی است و نه اشاره‌ای به ساختارهای حزبی و سندیکائی و صنفی دارد. واژة «مردم» و اهمیت کاربردی آن در گفتمان سیاسی گروه‌های مختلف، فقط به دلیل زیست دیرینة فاشیسم است که اینگونه در کشور «معمول» شده. اگر قرار باشد جامعه از فاشیسم پای بیرون بگذارد، این «واژه» می‌باید از سخنان سیاست‌مداران و سازمان‌ها به طور کلی حذف شود. چرا که فقط مرده‌ریگ نگاهی جمع‌گرا، گنگ و سرکوبگر و نمایندة تفکر فاشیستی است.

از این گذشته این گروه‌ها که امروز اینچنین بر طبل «مردم» می‌کوبند، آیا فراموش کرده‌اند که این «مردم»، همان آشوبگران و تظاهرکنندگان حرفه‌ای و دیرینة خیابانی در حکومت اسلامی‌اند؟ گسترش این نظریة واهی و مبتنی بر دروغ در افکار عمومی که بر اساس آن افراد «عادی»، طی یک «دگردیسی» ناگهانی اداره، خانه و کاشانه، مطب، داروخانه، صندلی دانشگاه و دکان و کارگاه و تعمیرگاه را ترک کرده، چماق‌به‌دست با فریاد و هیاهو در خیابان‌ها با مشتی اوباش حرفه‌ای که تحت نظارت «قرارگاه ثارالله» به خیابان‌ها آمده‌اند درگیر می‌شوند، ‌ از آن داستان‌هاست که فقط در چنتة «بلشویک‌های» هشتاد ساله و بازنشسته می‌توان یافت. چنین صحنه‌ای وجود خارجی ندارد، این «سراب» نیز قسمتی است از همان مرده‌ریگ هشتاد سال فاشیسم حاکم بر کشور ایران.

البته ما می‌پذیریم که برخی افراد کنجکاو یا لشوش خیابانی در چنین درگیری‌هائی شرکت داشته باشند، ولی نطفة اصلی این عملیات توسط محافلی سازماندهی می‌شود که دیروز در تحرکات‌شان وابستگان به گروه‌های سیاسی‌ای را که امروز دم از «مردم» می‌زنند به باد ناسزا می‌گرفتند و برخی اوقات آنان را با سلاح گرم و سرد به قتل می‌رساندند! دقیقاً به همین دلیل است که در چارچوب یک نگرش مسئول، تمامی احزاب و تشکیلات سیاسی کشور می‌باید هر گونه شرکت و همکاری در هیاهوسالاری‌های خیابانی را تا زمانیکه تکلیف مسئله‌ای به نام «امنیت سیاسی شهروند» معلوم نشده به طور کلی تحریم کنند.

ولی این تحریم صورت نخواهد گرفت، دلیل نیز روشن است. نخست اینکه این «مردم» از آنجا که آلت‌فعل محافل‌اند، چه گروه‌ها و احزاب محکوم کنند و چه تأئید، به هر حال جهت آشوب‌آفرینی به خیابان‌ها اعزام خواهند شد! در نتیجه، گروه‌ها و تشکیلات سیاسی به عادت معمول و همیشگی به حساب خودشان می‌خواهند زرنگی کرده، «سوار خر بی‌صاحب» شوند. خلاصه، همان زرنگی‌ای را صورت دهند که در زمان حضرت امام ‌خمینی انجام دادند؛ یادمان نرفته آن‌ها را که قرار بود پس از رفتن شاه، آخوندها را طی چند هفته جارو کنند و حکومت ایده‌آل‌شان را مستقر نمایند! این‌ها که از چپ‌افراطی تا جبهة ملی را شامل می‌شدند، هنوز که هنوز است در انتظار سرآمدن همان چند هفته باقی مانده‌‌اند! خلاصه بگوئیم، سوار شدن بر موجی که محافل استعماری به راه می‌اندازند، امکانپذیر نیست. موج استعماری برای سوار شدن عوامل استعمار به راه می‌افتد، و پای گذاشتن در این مسیر احمقانه برای آنان که از حمایت استعماری برخوردار نیستند، فقط راه به فاجعه خواهد ‌برد.

این فضای «استثنائی» و بسیار خطرناک که از دیرباز بر سیاست کشور ایران سایه انداخته هم بازتاب مسائل و مشکلات جامعه است و هم به مجموعة گسترده‌ای از معضلات در قلب جامعة ایران جان می‌بخشد. ادعای ارائة یک صورتبندی «فراگیر» از عوامل این بحران و بازتاب‌های آن کار عبثی خواهد بود، این تحقیقی است که می‌باید در گروه‌های کاری و تحت نظارت دانشگاهی انجام گیرد، در اینجا ما به صورتی شتابزده لایه‌ای سطحی از این معضل را به نمایش گذاشتیم.

در ادامة مطلب امروز نگاهی کوتاه خواهیم داشت به مصاحبة موسوی با سایت کلمه. می‌دانیم که ایشان از هر فرصتی جهت حمایت از «اهداف والای» جنبش‌سبز استفاده می‌کنند، و دقیقاً جهت نشان دادن همین «اهداف والاست» که ما نیز همزمان به این مصاحبه نگاهی می‌اندازیم. سعی داریم در این بررسی به مسائلی بنگریم که موسوی در این مصاحبه آن‌ها را از بعد مطلوب این «جنبش» بررسی می‌کند. به طور مثال، موسوی سخن از حضور خودجوش «مردم» در تظاهرات مختلف، خصوصاً برای سالگرد «انقلاب اسلامی» به میان می‌آورد.

«افتخار واقعی به شرکت خودجوش مردم در راهپیمائی 25 خرداد و مراسم‌های بعد از آن است و نه راهپیمائی‌های مهندسی شده یا احیاناً اجباری با این همه هزینه و فضای امنیتی و ارعاب»
منبع: سایت کلمه، هشتم اسفندماه 1388

همانطور که بالاتر عنوان کردیم، در اینجا به صراحت می‌بینیم که تکیه بر این نوع تحرکات «خودجوش» فقط می‌تواند نشانة امتداد نگرش «حذفی» در یک روند سیاسی باشد، نگرشی که بر مرده‌ریگ فاشیسم تکیه دارد. می‌دانیم که در صورت احقاق حقوق واقعی ملت ایران یعنی برقراری یک دمکراسی سیاسی، تحرکات «خودجوش» می‌باید جای خود را به تحرکات «مشخص» و متعین واگذار کند. و آنان که این تحرکات به اصطلاح خودجوش را «ایجاد» می‌کنند، اهداف سیاسی و واقعی خود را به صورت سازمانی و تشکیلاتی در اختیار مطبوعات، رسانه‌ها و دیگر مراجع ذیصلاح قرار داده، در مجلس قانونگزاری از نمایندگان وابسته به جریان خود بخواهند تا دولت را در چارچوب قوانین به استیضاح بکشاند. ولی نمایندگان وابسته به جنبش سبز در مجلس شورای جمکران همانطور که می‌بینیم «آلو» را محکم در دهان نگاه داشته‌اند.

به عبارت دیگر، به خیابان آوردن گروه‌های مشخصی از مردم، به هر تعداد و به هر بهانه نمی‌تواند فی‌نفسه دلیلی بر توجیه مواضع سیاسی یک جریان شود. اگر حضور گستردة افرادی را در سطح جامعه نشانة «حمایت مردمی» و نهایت امر «مشروعیت» یک گروه معرفی کنیم، بالاجبار در برابر پدیده‌های یکسان نیز می‌باید همین عکس‌العمل را نشان دهیم. خلاصة کلام، در یک جامعة بهنجار و نزد شخصیت‌های سیاسی مسئول، «تجمع مردم» و هجوم به خیابان نه تأئیدی است بر یک سیاست و نه تکذیب آن. در نمونة تظاهرات پس از انتخابات، و در قلب یک جامعة سرکوب شده، این «هجوم» می‌تواند دلائل بسیار گسترده‌ای داشته باشد؛ آقای موسوی در این مصاحبه بر اساس آنچه طی سه دهة گذشته در حکومت اسلامی رایج شده، هیاهوی جمعیت را به معنای «حمایت از مواضع»‌ سیاسی خودشان تحلیل کرده‌اند. ولی به استنباط ما این «تحلیل» هیچ پایه و اساسی ندارد، چرا که شرایط واقعی جامعه هنگام این بحران‌سازی به هیچ عنوان مورد التفات آقای موسوی قرار نگرفته.

اگر ایشان از حضور جمعیت چنین «برداشتی» دارند، ما نیز می‌باید بتوانیم استنباط خود را از حضور جمعیت ارائه دهیم. به عقیدة ما مردم نه برای تأئید آقای موسوی که جهت تکذیب حکومت اسلامی در تمامیت‌اش به خیابان‌ها آمده بودند. حال اگر آقای موسوی ترجیح می‌دهند قرائت خود را حفظ کنند، می‌باید قرائت دولت احمدی‌نژاد را نیز از هجوم جمعیت به خیابان‌ها در سالروز «انقلاب» اسلامی بپذیرند. چگونه می‌توان در برابر یک تحرک «گنگ» و بی‌معنا، یعنی حضور «خودجوش معرفی شدة» جمعیت یک قرائت را قبول کرد، و دیگر قرائت‌ها را بکلی مردود دانست؟ اینجاست که برخورد حذفی موسوی و جریان سبز با مسائل سیاسی در جامعه به صراحت مشاهده می‌شود. این همان است که ما ریشة برخورد حذفی و فاشیسم سیاسی در جامعه می‌نامیم و بالاتر آنرا به تفصیل توضیح داده‌ایم. به همین دلیل نیز «معیار» تظاهرات خیابانی را در یک حکومت متکی بر آراء مردم «معیار» به شمار نمی‌آوریم. آقای موسوی در ادامة مصاحبه می‌فرمایند:

«جنبش راه سبز باید به طور مکرر و در هر شرایط و مکان، روی انتخابات آزاد، رقابتی و غیرگزینشی تأکید کند»

همان منبع!

البته اگر این اظهارات را به حمایت بی‌قیدوشرط موسوی از قانون اساسی حکومت اسلامی اضافه کنیم تصویر کامل‌تر خواهد شد. به عبارت دیگر، ایشان در قلب یک قانون اساسی متناقض که تمامی اختیارات را به صراحت در ید ولی‌فقیه قرار داده، هم قصد برگزاری انتخابات «غیرگزینشی» دارند، و هم دوست دارند که همه چیز در چارچوب همین قانون اساسی قرار گیرد. بهتر بگوئیم، آقای موسوی ضدونقیض سخن می‌گویند. قانون اساسی حکومت اسلامی بر پایة آنچه به تحریر کشیده شده، و نه آنچه بعضی‌ها در بوق و کرنا می‌گذارند،‌ به ولی‌فقیه اجازه می‌دهد که راه «اسلامی» و «درست» و شرعی را برای ملت تعیین کند! آقای موسوی نیز در موضعی نیستند که بخواهند «برداشت» ولی‌فقیه را مورد نقد و بررسی قرار دهند. حداقل در این قانون اساسی چنین موضعی برای کسی تعیین نشده. نمی‌توان هم به «قانون» احترام گذاشت، هم مخالفان را به دلیل عدم قبول این قانون «ساختارشکن» خواند،‌ و هم درست بر علیه نص‌صریح همین قانون رسماً قانون‌شکنی کرد!‌

تمامی اظهارات میرحسین موسوی طی این مصاحبه بر محور همین تناقض‌گوئی‌ متمرکز ‌شده. وی هم نگرشی جمع‌گرا، فاشیست و ضد «انسان‌محور» از تحرکات اجتماعی ارائه می‌کند،‌ و قصد دارد تجلیات فاشیستی، یعنی حضور «مردم» را به نفع خود مصادره کند،‌ و هم می‌خواهد با تکیه بر یک قانون «نارسا» و غیرقابل ترمیم، حکومتی «رسا»، مردمی و خصوصاً بسیار مقبول سر کار آورد! باید گفت، آنان که امروز از موسوی حمایت می‌کنند، دقیقاً باید همان‌ها باشند که چهار سال پیش به احمدی‌نژاد رأی دادند! احمدی‌نژاد نیز طی مسابقات انتخاباتی چهار سال پیش‌ همین بساط ضدونقیض‌گوئی‌ را به راه انداخته بود، و دیدیم که در رأس قدرت اجرائی چگونه در رهبری «ذوب» شد! 



منبع لینک

chat online casino Casino ONLINE Counter